سلامی دوباره
سلام وروجک من،سلام عزیزک من،خیلی وقت بود که بهت سر نزده بودم حالا اومدم با یک عالمه خبرای خوب...
اولین خبر اینکه،بالاخره با مرخصی مامانی موافقت شد،حالا من و پسرم میتونیم این روزهای آخرو در آرامش سپری کنیم.(آخه محیط کار من پر بود از استرس و هیاهو..)
دومین خبر اینکه،خاله مریم هم نی نی دار شده...
گل پسر مامان دعا کن نی نی خاله مریم به سلامتی به دنیا بیاد...
خبر بعدی اینکه،اول فروردین عروسی عمه نرگسه...
اما مهم ترین خبر اینه که :
من و بابایی حسابی خونه رو تمیز و خوشگل کردیم و منتظریم که شازده پسرمون نزول اجلال کنن و چشم مارو به جمال خودشون منور کنن.اینم عکس وسایل شماست امیر علی من...
این سوغات مادرجونه از کربلا :
هدیه خاله زهره واسه گل پسرم:
اینم بقیه لباسهای امیر علی عزیزززززززززززززم:
ساک وسایل گل پسرم:
کفش و جوراب واسه پاهای بلوری پسرم:
وسایل بهداشتی وروجک من:
سرویس خواب آقازادمون:
سرویس حوله تربچه من:
اینم عکسهایی از کمد و وسایل شازده پسرمون:
پسرک شیطون من که امروز وارد هفته سی و سوم شده ،جدیدا خیلی بلا شده و با تکونهاش زلزله به پا میکنه و من و بابایی رو روز به روز بیشتر عاشق خودش میکنه...
شاه نشین چشم من،تکیه گه خیال توست
جای دعاست شاه من، بی تو مباد جای تو...