اولین دیدار...
هستی من،ما در امتداد زمان برای دیدن ولمس وجودت عاشقانه منتظر بودیم.انتظاری از جنس امید ...
بالاخره در آن روز به یاد ماندنی،1392/7/1 من برای انجام اولین سونوگرافی حین بارداری به ساختمان پارسیان رفتم.گویی زمان متوقف شده بود و قلب من دیگر یارای تپیدن نداشت.
در ساعت 21نوبت دیدار فرا رسید و من سر از پا نمی شناختم.
صفحه مانیتور پزشک کاملا سیاه بود،در آن ظلمات ستاره ای سوسو میزد و قلبی زندگی را فریاد می زد، و دکتر گفت:این جنین شماست که شش هفته سن دارد...
ستاره زندگی ما!
تو روزنه امیدی در آسمان زندگی ما که وجودت عاشقانه های ما را افزون کرد.
از اینکه خداوند ما را لایق میزبانی گوهر گرانبهایی چون تو کرد رو به آسمان می کنیم و با تمام وجودمان خدا را شکر می کنیم.
و این یادگار اولین دیدار....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی