تلنگر عشق...
سلام دردانه من ،سلام گل پسر من...
دلم برایت تنگ است ای عشق و هستی من،دلم بی تاب دیدن توست ای امید زندگیم....
فرشته کوچک من! من با تصور تبسم تو با گذر کند زمان می جنگم .تصویر لبخند تو را قاب گرفته ام و بر طاقچه دل تنگی ام نهاده ام شاید مرهمی باشد...
هفته هاست که تو در سکوت به تلاطم قلب من می نگری و هیچ پاسخی به نجوای دلم نمی دهی،ولی امروز بعد از 21هفته سکوت را شکستی و بهترین پاسخ را به انتظار و دلتنگی من دادی.من امروز ناب ترین تجربه زندگیم را حس کردم. لمس حرکاتت مرا یک قدم به حس بودنت نزدیکتر کرد.
مهربان کودک من! تمام هستی ام را برای داشتن نوازش هایت فدا می کنم.دست نوازشگر تو، روح بی قرارم را به ساحل آرامش رساند.
کاکل زریه مامان امروز وارد 22 هفتگی شد.
الان گل پسر مامانی و بابایی 28 سانتیمتر و 450 گرمه.لبهای خوشگلت کامل شده و ریشه دندونات در حال تشکیل شدنه.
چشمای مهربونت بزرگتر شدن.ابرو ها و پلکهات سر جاشون قرار گرفتن.
پسرم تو الان یک آدم کاملی فقط یک کم سایزت کوچیکه...
اینم عکس بزرگ مرد ما...