امیرعلی عزیزمامیرعلی عزیزم10 سالگیت مبارک

عاشقانه های من برای فرزندم

تلنگر عشق...

سلام دردانه من ،سلام گل پسر من... دلم برایت تنگ است ای عشق و هستی من،دلم بی تاب دیدن توست ای امید زندگیم....                                                                  فرشته کوچک من! من با تصور تبسم تو با گذر کند زمان می جنگم .تصویر لبخند تو را قاب گرفته ام و بر طاقچه دل تنگی ام نهاده ام شاید مرهمی باشد... &n...
11 دی 1392

این روزها...

این روزها بی قرار و بی تابم ،این روزها دلگیر و دلتنگم ، این روزها... نمی دانم غروب پاییز است که بر تار زندگیم آهنگ غم می نوازد یا غبار انتظار بر آینه دلم نشسته که بغض رهایم نمی کند...                                                             عشق بی کران من ،من برای وصل تو تمام فصلهای جدایی را یکی پس از دیگری از راهی که به تو ختم می شود، برمی دارم تا تو ...
1 دی 1392

بهانه ای برای دیدار...

سلام امید زندگی مامانی و بابایی ،ســـــــــــــــــــلام... روزها بود که دلتنگی امانم بریده بود و بی طاقتم کرده بود ،بهانه ای می خواستم تا دیدار تازه کنم و برای ادامه این انتظار که حال به نیمه راه رسیده جانی دوباره بگیرم. یک سوال بهانه شد ، بهترین بهانه من برای دیدن روی ماهت همین سوال بود... جوجه ما کاکل زریه یا چادر زری ؟؟؟؟                                                      ...
19 آذر 1392

سوگلی ما پنج ماهه شد...

سلام بهترین عاشقانه زندگیم ،سلام رویایی ترین آرزویم،سلام... چهار ماه گذشت... چهار ماه گذشته که مهتابی ترین ماه های زندگی ما بود سخت و شیرین گذشت... سخت بود، چون با طعم انتظار آمیخته شده بود و شیرین بود، چرا که تک تک ثانیه هایش با حس بودنت رویایی شده بود. امروز ١١٢ روز و ٢٦٨٨ ساعت و ١٦١٢٨٠ثانیه است که زندگی ما در رویای با تو بودن سپری میشود،رویای تو بهترین تجسم بودن است،بهترین آوای عشق و انتظار... دست مهربانی خداست که تو را حفظ می کند و لطف بی کران اوست که آسمان زندگیمان میزبان ستاره درخشانی چون تو  است.... ستاره امید من پنج ماهگیت مبارک...         ...
4 آذر 1392

طنین زندگی...

سلام جوجه طلایی مامان!!! امروز روز موعود بود،مدتها بود برای شنیدن این ترانه که بهترین ترانه زندگی هر مامانیه لحظه شماری میکردم. ٦/٨/١٣٩٢ - سونوگرافی مهر (دکتر دواچی)... بعد از یک انتظار طولانی بالاخره در ساعت 21 منشی پزشک اسم منو صدا زد و من با قلبی که دیگر نمیزد بلکه می کوبید و نفسی که جرات بیرون آمدن نداشت وارد اتاق شدم. شور و اشتیاق در چشمان مصطفی که حس پدر شدنش به باور تبدیل شده بود،موج میزد. قشنگ ترین لحظه زندگی ما بود وقتی دکتر صدای قلب پاکت رو برای ما پخش کرد و حرکات دست و پای کوچلوتو به ما نشون داد. عزیزم تو امروز وارد هفته دوازدهم زندگی شدی.الان دست و پای بلوری داری و به اندازه یک لیموترشی و 15گرم وزن داری.چهره زیبای تو&nbs...
26 آبان 1392

اولین دیدار...

هستی من،ما در امتداد زمان برای دیدن ولمس وجودت عاشقانه منتظر بودیم.انتظاری از جنس امید ...   بالاخره در آن روز به یاد ماندنی،1392/7/1 من برای انجام اولین سونوگرافی حین بارداری به ساختمان پارسیان رفتم.گویی زمان متوقف شده بود و قلب من دیگر یارای تپیدن نداشت. در ساعت 21نوبت دیدار فرا رسید و من سر از پا نمی شناختم. صفحه مانیتور پزشک کاملا سیاه بود،در آن ظلمات ستاره ای سوسو میزد و قلبی زندگی را فریاد می زد، و دکتر گفت:این جنین شماست که شش هفته سن دارد... ستاره زندگی ما! تو روزنه امیدی در آسمان زندگی ما که وجودت عاشقانه های ما را افزون کرد. از اینکه خداوند ما را لایق میزبانی گوهر گرانبهایی چون تو کرد رو به آسمان می کنیم و با تمام...
26 آبان 1392

شروع یک انتظار شیرین...

یکشنبه 17 شهریورماه سال 1392یکی از زیباترین و مهتابی ترین شبهای زندگی ما بود .... اون شب ساعت 22:30 جواب آزمایشم آماده شد.جوابی که مژده اومدن یک مسافر کوچولو رو به ما می داد. از لحظه ای که فهمیدم خدا چه امانت گرانبهایی رو در وجودم قرار داده به خودم می بالم که میزبان وجود پاک و معصوم توام. فرشته کوچولوی من تو بزرگترین معجزه زندگی منی. من و بابایی با تمام وجود منتظر اومدنت هستیم. ...
26 آبان 1392

فرشته کوچولوی ما امروز بزرگتر میشه...

سلام هستی مامانی و بابایی! عزیزم تو امروز وارد 15 هفتگی شدی ،یعنی امروز 105 روزه که  همدم لحظه های منی... میخوام برات بنویسم که توی این هفته چه شکلی میشی. تربچه مامان، الان 10 سانتی متر قدشه و80 گرم وزنش.عزیز مامان تو الان قدرت دم و بازدم داری و میتونی تمام عضلات و مفاصلتو حرکت بدی. چشمای قشنگ وروجک من با اینکه هنوز بسته است ولی به نور حساس شدن و به نورهای شدید واکنش نشون میدن. الان حس چشاییت کم کم داره شکل میگیره.توی این هفته شیطون تر شدی و میتونی بچرخی و حلقه بزنی وتنهایی با خودت بازی کنی... فدات بشم که بهترین هدیه خدایی برای ما.هستی و وجودتو مدیون مهربونی خدا هستیم... اینم عکس مسافر کوچولوی ما...    ...
22 آبان 1392